![]() |
پروفایل نویسنده مشاهده قالب های وبلاگ انجمن تفریحی سرگرمی طراح قالب : آی تم |
ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﻫﺴﺘﻦ ﺗﻮﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﺖ
ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﺑﺎﻫﺎﺷﻮﻥ ﺑﻮﺩﯼ
ﺍﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﺜﻞ ﯾﻪ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺮﺍﺕ.
ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﻧﺘﻮﻧﺴﺘﯽ ﺍﻭﻥ ﺣﺴﯽ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﺭﻭ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﯽ .
ﺍﻣﺎ ..
ﯾﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﻫﻢ ﻫﺴﺘﻦ
ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﻤﺘﺮﯾﻦ ﻣﺪﺕ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﯾﺪﯾﺸﻮﻥ
ﯾﺎ ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺑﻮﺩﻥ ﺍﻣﺎ ﺟﻮﺭﯼ ﺗﻮﯼ ﺩﻟﺖ ﺟﺎ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻥ
ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺳﺎﻟﻬﺎﺳﺖ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺑﻮﺩﻩ
ﻭ ﯾﻪ ﺣﺲ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﯼ .
ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺘﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﺭﻓﯿﻖ !!
مشكے بـہ تـטּ كنيد
عزا گرفتـہ ام ..
براے مرگ يكـ احسآس
احسآسے بـہ بزرگے يكـ غرور لـہ شده
بـہ زير خیانت هاے يكـ عشق دروغيـטּ
اينجا ..
در خلوتگاه ايـטּ عشق
صداے شيونهاے دردناكم
صداے نفريـטּ هاے ايـטּ دل شكستـہ ام
روزے بـہ گوشت خواهد رسيد ..
ايـטּ صدا را ..
دست سرسخت سرنوشـت بـہ گوشت مے رساند
براے زجرهاے ايـטּ قلب سوختـہ ام
براے هر نفس كـہ با مرگ كشيدم ..
براے تكـ تكـ ثانيـہ هاے تنهايے ام
و براے غرور شكستـہ ام ..
ديدار بہ قيامت عزیز لعنتے ...
.
.
پـــــــــــــــرواز را دوســــت دارم
وقتـــــے
از ارتفاعــــات لبانــــــت
به عمــــق آغوشـــت سقـــوط ميکنــــم
چـــه سقــــوط دلنشينــــے
راستــــے ميدانستــــے
پــــــــــــــرواز را تـــو يـــادم دادے
.
.
.
چقدر خوشحــ ــال بود شيطــ ــان وقتے سيبــ را چيدم …
گمان مے کرد فريب داده استــ مرا
نمے دانستــ تو پرسيده بودے :
مرا بيشتر دوستــ دارے يا ماندن در بهشــ ــتــ را
.
.
.
مـــــــــــــي توانم بــــــــپرسم چــــــــه عطري مي زنــــــــــــي؟
بـــــــــوي خوشــــــبختي مي دهـــــــــي انگار …
.
.
.
اگر کارگردان بودم
صداي نفس هايت
موسيقي متن تمام فيلم هايم بود…
.
.
.
آن شب …
که مـــاه عاشـــقــانه هـــايمـان را …
تماشا مي کرد …
آن شب که شب پره ها …
عاشــقـــانه تر …
نــــور را مي جســـتند …!
و اتاقم …
سرشار از عطر بوسه و ترانه بود… !
دانستم…
تـــــو پـــژواک تمــــام عـــاشــقـانه هاي تاريخي…!
.
.
.
مي دانم تا پلک به هم بزنم
مي آيي ؛ با انار و آينه دردست هايت !!
.
به قول ِ فروغ :
” من خواب ديده ام ”
.
.
.
صدا بزن مرا، مهم نيست به چه نامى…
فقط “ميم” مالکيت را آخرش بگذار…
ميخواهم باور کنم…مال تو هستم
.
.
.
دست هايـمان را بـهم قفـل کنيم
فقط يـادت باشد
کليـد را جايـي بـگذاري
که يـاد هيـچ کدامـمان نـماند...
.
.
.
فاجعــــه يعنى…
آنقدر در تو غــرق شـــده ام
که از تلاقـــى نگاهـــم باديگرى احســـاس خيانــت ميـــکنم!!
عشـــق يعنى همين…
.
.
.
سال ها رفته و باز
تپش گرم ترين خاطره ها
مي فشارد دل خاموشم را
به تو مي انديشم
و به آن ثانيه هايي که گذشت
و به بي تابي قلبي که شکست
تو بيا باران باش
و بر اين تازه گل خسته ببار
تو بيا آتش باش
تو بيا جاري باش
تو بيا باور کن
عشق هم حس غريب تپش آينه هاست
تو بيا آينه باش
.
.
.
گريــــــه شايد زبان ضعـــف باشد
شايد کودکــانه ..شايد بي غــرور …
اما هر وقت گونه هــــايم خيس مي شـــود
مي فهمــــم نه ضعيفم ..نه کودکم.. بلکه پر از احساســـم …
.
.
.
چاي دم کن … خستهام از تلخي نسکافهها
چاي با عطرِ هِل و گلهاي قوري، بهتر است
.
.
.
هوا نيستــــم
امــــا هميشـــــه چشــــم به آسمان دارم
حال عجيبـــي ست ديدن ِ
همان آسمان که
… شايد “تو” …
دقايقي پيش به آن نگاه کـــرده اي
.
.
.
هميشه يک ذره حقيقت پشت هر”فقط يه شوخي بود” هست
يک کم کنجکاوي پشت “همين طوري پرسيدم” هست
قدري احساسات پشت “به من چه اصلا” هست
مقداري خرد پشت “چه ميدونم” هست
و اندکي درد پشت “اشکالي نداره” هست
.
.
.
خوبم …!
باور کنيد …؛
اشک ها را ريخته ام …
غصه ها را خورده ام …؛
نبودن ها را شمرده ام …؛
اين روزها که مي گذرد …
خالي ام …؛
خالي ام از خشم، دلتنگي، نفرت …؛
و حتي از عشق …!
خالي ام از احساس …
زدهـ امـ بهـ بی خیالیـ محضـ
نهـ احساسیـ
نهـ حرفیـ
نهـ بحثیـ
میبینمـ و رد میشومـ
دیگـر توانـ
فکـ ـر کردنـ به لحظهـ یـ پیشـ را همـ ندارمـ
گور پدر دنـــــــــــــــیا
آتش زدن به یک "سرنوشت"
کبریت نمی خواهد که !!
________"پـــا"________ می خواهد ...
که لگد بزنی به همه دارایی یک نفر ...
و ..........
بـــــــــروی .. !!
این روزها دلم اصرار دارد فریاد بزند . . .
اما . . .
من جلوی دهانش را میگیرم
وقتی میدانم کسی تمایلی به
شنیدن صدایش ندارد!!!!
این روزها من . . .
خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام
تا آرامش اهالی دنیا خط خطی نشود . . .!!!
آرزوی خیلی ها بودم اما
اسیر قدر نشناسی یک نفر شدم . . .!!!!!!!!!!!!
בلـــَم گرفتــﮧ…
از همــﮧ ی بــی تفآوتــی هآ…
از همــﮧ فــَرآموشی هآ…
از هَمﮧ بــی اعتمــآدی هآ…
کــآش معلــمی بود و انشـ ـ ـــآیی مــی خوآســت…
“روزگــآر خوב رآ چگونــه مــی گــُذرآنید؟؟؟
چگونه می شود از خدا گرفتــــ
چیزی را که نمیدهد؟
میگویند قسمت نیست حکمت استـــ
من قسمت و حکمت نمیفهممــــ...
تو خداییـــ
طاقت را میفهمی
مـــگرنه؟!!!
خیلی وقت است مرده ام...
دلم میخواهد ببارم کسی نپرسد چرا؟
تو چه میفهمی...
این روزها ادای زنده ها را در میاورم
تظاهر به شادی میکنم
حرف میزنم مثل همه
امــــــــــــــــــــــــــــــــا
بساط کرده ام وتمام نداشته هایم را
به حراج گذاشته ام...
بی انصـــــــــاف
چانه نزن...
حسرت هایم به قیمت عمرم تمام شده...
عشقم...
چه زيبا اجراميکني؛خط به خط خواسته هايم را!!!!!
منتها براي ديگريــــ!!!!!!!
همیشه دقیقا وقتی پر از حرفی
وقتی بغض میکنی
وقتی داغونی
وقتی دلت شکسته
دقیقا همین وقتا
انقدر حرف داری که فقط میتونی بگی:
بی خیااال
رفتی؟؟؟
من خدا نیستم صد بار اگر
توبه شکستی گویم بازآ!!!
انکه رفت به حرمت انچه باخود
برد حق بازگشت ندارد...
رفتنت مردانه نبود لا اقل
مرد باش و برنگرد...
خط زدن بر من پایان من نیست
اغاز بی لیاقتی توست...
همیشه بهترین ها
برای من بوده و هســــــت
پس اگر مال من نبودی
بدان بهتریـــــــن نبودی...
ان که عوض شدنش بعید است
عوضی شدنش حتمی ست...
همه ی زندگی ام"درد"است
درد
نمیدانم عظمت این کلمه را درک میکنی یا نه...
وقتی میگویم درد
تو به دردی فکر نکن که جسم انسان ممکن است
از یک بیماری شدید بکشد
نه,روحم درد میکند...
ما نسل بوسه های خیابانی هستیم
نسل خوابیدن اس ام اسى
نسل درد دل باغریبه های مجازی
نسل غیرت روی خواهر،روشنفکری روی دختر همسایه
نسل کادوهای یواشکی
نسل شارژ های اینترنتی
نسل جمله های کوروش و دکتر شریعتی
نسل دفاع ازفاحشه ها
نسل ترس از رقص نور ماشین پلیس
نسل سوخته
نسل من وتو یادمان باشد،هنگامی که دوباره به جهنم رفتیم
بین عذاب هایمان ، مدام بگوییم ، یادش بخیر
دنیای ما هم همین طور بود
مثل جهنم
یخ بستم
مرا سرد کردی از خویش
از احساس
که حالا به جای دل بستن
یخ بستم
اهاااااااای
دگرروی احساس زیبایم پامگذار
که لیز میخوری
افسوس از آن روزی که
دو مغرور
عاشق هم شوند!!!
Aytem.ir |